آنه شرلی با موهای قرمز

من انه شرلی دل نوشته هایم را به دست بادسپردم....

 

نجا که درخت بید به آب می‌رسد، یک بچه قورباغه و یک کرم همدیگر را دیدند، آن‌ها توی چشم‌های ریز هم نگاه کردند و عاشق هم شدند؛ کرم، رنگین کمان زیبای بچه قورباغه شد و بچه قورباغه، مروارید سیاه و درخشان کرم.


 

بچه قورباغه گفت: من عاشق سرتا پای تو هستم.
کرم گفت: من هم عاشق سرتا پای تو هستم. قول بده که هیچ وقت تغییر نمی‌کنی.
بچه قورباغه گفت: قول می‌دهم.


 



 


 

ولی بچه قورباغه نتوانست سر قولش بماند؛ او تغییر کرد، درست مثل هوا که تغییر می‌کند.
دفعه‌ی بعد که آنها همدیگر را دیدند، بچه قورباغه دو تا پا درآورده بود.


 

کرم گفت: تو زیر قولت زدی!
بچه قورباغه التماس کرد: من را ببخش دست خودم نبود؛ من این پا‌ها را نمی‌خواهم! من فقط رنگین کمان زیبای خودم را می‌خواهم.
کرم گفت: من هم مروارید سیاه و درخشان خودم را می‌خواهم؛ قول بده که دیگر تغییر نمیکنی.
بچه قورباغه گفت: قول می دهم.


 

ولی مثل عوض شدن فصل‌ها، دفعه‌ی بعد که آن‌ها همدیگر را دیدند، بچه قورباغه هم تغییر کرده بود.. دو تا دست درآورده بود.


 

کرم گریه کرد : این دفعه‌ی دوم است که زیر قولت زدی.
بچه قورباغه التماس کرد: من را ببخش. دست خودم نبود. من این دست‌ها را نمی‌خواهم.
من فقط رنگین کمان زیبای خودم را می‌خواهم.
کرم گفت: و من هم مروارید سیاه و درخشان خودم را.. این دفعه‌ی آخر است که می‌بخشمت.


 

ولی بچه قورباغه نتوانست سر قولش بماند. او تغییر کرد، درست مثل دنیا که تغییر می‌کند.
دفعه‌ی بعد که آن ها همدیگر را دیدند، او دم نداشت.


 

کرم گفت: تو سه بار زیر قولت زدی و حالا هم دیگر دل من را شکستی.
بچه قورباغه گفت: ولی تو رنگین کمان زیبای من هستی.
کرم گفت: آره، ولی تو دیگر مروارید سیاه ودرخشان من نیستی. خداحافظ.


 

کرم از شاخه ی بید بالا رفت و آنقدر به حال خودش گریه کرد تا خوابش برد. یک شب گرم و مهتابی، کرم از خواب بیدار شد..
آسمان عوض شده بود، درخت ها عوض شده بودند، همه چیز عوض شده بود؛ اما علاقه ی او به بچه قورباغه تغییر نکرده بود.
بااین که بچه قورباغه زیر قولش زده بود؛ اما او تصمیم گرفت ببخشدش. بال هایشرا خشک کرد.. بال بال زد و پایین رفت تا بچه قورباغه را پیدا کند.
آنجا که درخت بید به آب می رسد، یک قورباغه روی یک برگ گل سوسن نشسته بود.


 

پروانه گفت: بخشید شما مروارید..
ولی قبل از اینکه بتواند بگوید «سیاه و درخشانم را ندیدید؟» قورباغه بالا جهید و او را بلعید و درسته قورتش داد.


 

و حالا قورباغه آنجا منتظر است.. با شیفتگی به رنگین کمان زیبایش فکر می‌کند و نمی داند که کجا رفته!
 

نوشته شده در شنبه 8 مهر 1391برچسب:عشق رنگین کمان و مروارید,عشق,دست نوشته,دست نوشته های احساسی,متن های عاشقانه,داستنا غمناک,ساعت 22:31 توسط انه شرلی| |

 

دل تنگم!
دل تنگِ خیلی چیزها

دل تنگ این
همه دل تنگی ها
چیزهایی که بر من گذشت و هرگز باز نخواهد گشت
!
دل تنگم

دل تنگ نیمه شبهای دل تنگی

دل تنگ این همه نبودن ها

دل تنگ این همه دل
تنگی ها
دل تنگ عهدهایی که کسی آنها را نبست

دل تنگ تمام چیزهایی که میشد
باشد و نیست
و تمام هست هایی که نیست
!
حتی آنان که دلشان برایم تنگ نخواهد
شد!!
دل تنگ تر نیز خواهم شد

می رسد روزی که بگویم
:
دلم برای آن روزها
ی دل تنگی تنگ شده!!
 
 
نوشته شده در پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:انه شرلی با موهای قرمز,دست نوشته,متن های احساسی,متن عاشقانه,شعر,شعرهای زیبا,شعر عاشقانه,ساعت 21:31 توسط انه شرلی| |

 

چند روز..


راستش خودم هم نمیدانم چه شده. اما چند روز است مدام بهانه می گیرد دلم.


نمیدانم بهانه ی چه. اما می دانم سخت می خندم. می ترسم.


زود شکن شده ام. فقط کافی است یک انگشت به سمتم دراز شود ، بغض است که می ترکد و.. آخرش هم که معلوم است. بغض تبدیل می شود به یک آب باریکه شوری که گهگاهی لازم است از گوشه و کنار چشم هایت بیاید بیرون تا شاید این بغض را با خودش ببرد تا چند روز یا شاید چند ساعت.!


منتظرم زود تر آرامش بیاید..

آنه شرلی با موهای قرمز

نوشته شده در پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:آنه شرلی با موهای قرمز,دست نوشته,متن های احساسی,داستان عاشقانه,داستان غمگین,ساعت 17:49 توسط انه شرلی| |

سلام سلام به همه ادمای این دنیا.ممنون که به وبم سر زدید.متشکرم من تو این وب دست نوشته های خودم و متن های احساسی زیبا میذارم.خاطرات تلخ زندگی هر ادمی.خاطرات شیرین.....................

به وبم سر بزنید و اگه دوست داشتید منو با نام آنه شرلی با موهای ققرمز لینک کنید.

برای این اسم وبمو گذاشتم انه شرلی با موهای قرمز چون مانند آنه شرلی حرفای زیادی دارم.رویای های زیادی دارم که امیدوارم رنگ تحقق بگیره.....................

نوشته شده در پنج شنبه 6 مهر 1398برچسب:آنه شرلی با موهای قرمز,متن های احساسی,شعر,متن های زیبا,دست نوشته,ساعت 17:29 توسط انه شرلی| |


Power By: LoxBlog.Com